در كوير و با كويرنشينان
محمد نيكوفر
دوشنبه، 13 آبان 1398:
امروز بعد از يك شب اقامت در نزديك درياچه و كاروانسراي مرنجاب به كمپ سپهر بازگشتهام. كمپ سپهر اولين ايستگاه استراحت من در روز گذشته بود. مركز ديگري در سمت راست جاده وجود دارد كه ظاهرا نوعي اقامتگاه شبانه براي مسافران كوير است. در سپهر شما ميتوانيد در زير سايبانها توقف كرده، سفارش چاي، شير شتر و ساير تنقلات بدهيد يا حتي چادر اجاره كرده و شب در آنجا بخوابيد، همان پيشنهادي كه مرد شتردار مالك اين دكه روز گذشته به من داد. اين مرد از بوميان منطقه است و شغلش آنگونه كه اظهار ميدارد، از ابتدا شترداري بوده است. اموراتش از همين شغل شترداري و فروش تنقلات در فروشگاه ميگذرد. چهرهاش آفتابخورده است و همواره لبخندي به لب دارد. مرد قانع و آرامي به نظر ميآيد. روز قبل به وي گفتم به سمت كاروانسرا و درياچه ميروم. اگر شب جايي در آنجا پيدا نكنم، برميگردم و در يكي از همين چادرها ميخوابم. لبخندي زد و قبول كرد. شتردار همه را عمو صدا ميزند و بيشتر مشتريان وي رانندههاي كاميون نمك هستند كه از معدن نمك بازميگردند.
بلافاصله بعد از استراحتگاه شما بايد از يك شيب سبك بالا برويد، از آن پس از كيفيت جاده كاسته ميشود و نيز ديگر مانند ده كيلومتر اول صاف نيست و كمي ناهموار ميشود. البته براي عبور خودروهاي سواري در فصل خشك مشكلزا نيست، ولي براي دوچرخهسواران خصوصا در هنگام بارش باران كار ركابزني را سخت خواهد كرد. من حتي در آن روز خشك چند مرتبه در وسط جاده چند سانتيمتري به داخل ماسهها فرو رفتم و مجبور شدم توقف كنم و دوچرخه را بيرون بكشم و سپس در محل سفتتري قرار داده و ادامه دهم. در بخشهايي از مسير به دليل عبور مداوم كاميونهاي سنگين معدن نمك، جاده موجيشكل شده است. در بخش انتهايي جاده و قبل از رسيدن به كاروانسراي مرنجاب به يك تقاطع ميرسيد كه سمت چپ مسير اصلي كاميونها به سوي درياچه نمك است و مسير مستقيم به سمت كاروانسرا ميرود.
وقتي به كاروانسرا رسيدم، مردي كه ظاهرا مسوول كاروانسرا بود، در محوطه داخل آن قدم ميزد و مسافري در آنجا حضور نداشت. ظاهرا به دليل پايان بعد از تعطيلات و ايام سوگواري، افراد و تيم ادارهكننده كاروانسرا و نيز مهمانپذير مجاور در مرخصي بودند. خوشبختانه از هياهوي مسافران يك روزه و مانور خودروهاي گرانقيمت دوديفرانسيل در منطقه خبري نبود. از كاروانسرا بيرون آمده و به سمت مهمانپذير رفتم و روي يكي از تختها نشسته و كيك و چاي سفارش دادم. نزديك غروب بود و من تنها مسافر كوير در آن غروب بودم. كتابم را باز كردم و مشغول خواندن شدم، علي كه در فروشگاه آنجا كار ميكرد، به سمت من آمد و مشغول گفتوگو شديم. سپس به اتفاق به محل اجتماع شترها كه براي نوشيدن آب به كنار بركه آمده بودند، رفتيم. در آن زمان كوتاه سوالات زيادي از علي در مورد شترها، درخت تاغ و كوير پرسيدم. علي با رد كردن دستش از روي گردن شتر و سپس نوازش زير گردن آنها شتران را نوازش ميكرد و با آنها حرف ميزد. علي بومي منطقه است و در آرانوبيدگل متولد شده است. لهجه و تناژ صدايش آرامبخش و شبيه ضرباهنگ كوير است و به شتران حس امنيت ميبخشد.
كمي بعد در ترديد خويش در بازگشت غلبه كرده و از علي سوال كردم كه آيا ميتوانم شب را روي تخت و در كيسهخواب خود بخوابم. قبول كرد و من در آن هواي آزاد و زير نور ستارگان و ماه و در آرامش شب كوير را به صبح رساندم. صبح زود قبل از طلوع آفتاب و وقتي علي هنوز خواب بود به سمت درياچه نمك و بعد به سوي اردوگاه سپهر ركاب زدم.